۱۳۸۸ خرداد ۲۷, چهارشنبه

به بهانه پیروزی مجدد احمدی نژاد

حمالان پوچی
مرزهای دشوار تحمل را شکستند
تکبیر، برادران!
همسرایان وحدت
با حنجره های بی اعتقادی
حماسه های ایمان خواندند
تکبیر، برادران!
کودکان شکوفه
افسانة دوزخ را تجربه کردند
تکبیر، برادران!
شاملو

۱۳۸۸ خرداد ۱۵, جمعه

جنبش زنان و انتخابات

 

این مقاله پاسخی به مقاله آقای مهرگان به نشانی زیر

http://www.rokhdaad.com/spip.php?article173

جنبش زنان، همانطور که از اسمش میتوان حدس زد و همه آشنایان به وضعیت سیاسی نیز میدانند، جنبشی است برای احقاق حقوق زنان در ایران. صرف نظر از اینکه این جنبش تا چه حد به معنی جنبش در ادبیات سیاسی اجتماعی نزدیک باشد، در کل در چارچوبی قرار میگیرد که همچون جبهه، آنرا از احزاب و سازمانهای سیاسی یا اجتماعی متمایز میکند. علت نیز روشن است، نمیتوان جمعیت زیادی از فعالین را چارچوب تنگ حزبی و سازمانی قرار داد وگرنه این عمل با اولین موضع گیری (خواه چپ خواه راست) با انشعاب گروهی از فعالین همراه خواهد بود و این مورد عملا رفته رفته جنبش یا جبهه را به گروه کوچکی از اشخاص با گرایشات یک نواخت تبدیل خواهد کرد که چیزی جز یک حزب ولی با نام جبهه نیست. در صورتی که اهداف کلی چون حقوق زنان تنها نیازمند اعتقاد فعالین به حقوق تعریف شده زنان طبق تعاریف بین المللی دارد و نه بیشتر. بنابراین همانطور که عملا هم دیده میشود، تمامی افراد از چپ استالینیست تا راستهای ناسیونالیست را در خود جای داده و به خوبی نیز نشان داده که این افراد در این چارچوب همکاری موثری داشته اند. بنابراین یک کمپین یا جنبش نه خواص و مشخصات یک حزب و گروه سیاسی را در چارت تشکیلاتی خود دارد که امکان موضع گیری سیاسی را داشته باشد و نه این موضع گیری اساسا مشکلی از اهداف این گروهها را حل میکند. از طرف دیگر این موضع گیری به نوعی خیانت به اعتماد اعضایی است که صرفا در جهت رسیدن به هدف اولیه به این حرکت پیوسته اند. در کل تفاوتهای حرکت معلمین، کارگران شرکت واحد و کمپین یک میلیون امضاء با تشکلها و احزاب سیاسی و نیمه سیاسی چون، دفتر تحکیم وحدت، نهضت آزادی، انصار حزب الله، کارگزاران، مشارکت و .... به روشنی پیداست و نیازی به توضیح بیشتر نیست.

در مقاله آقای امید مهرگان در سایت رخداد به تاریخ پنجم خرداد، چند اشکال بر این نوع موضع گیری گرفته شده است که به طور کلی عبارتند از:

1. آنها می‌خواهند هريك از چهار نامزد که به ریاست جمهوری رسید صراحتاً به این مطالبات رسیدگی کند. ولی اکنون پرسش این است: این هر گویای چیست؟ فضای کنونی نشان‌گر شکل‌گیریِ نوعی جبهه کمابیش متحد دربرابر دولت فعلی و کاندیدای آن است.

برخلاف عقیده شما فضای کنونی را فقط (یا به گفته شما جبهه کمابیش متحد). دیدگاههای بسیار دیگری وجود دارد که با توجه به سطح و نوع درخواستهایشان این خط کشی شما بین احمدی نژاد و سه کاندیدای دیگر را نمیبند و از آنجا که هیچ یک از این چهار کاندید در زمان خود کارنامه درخشانی در زمینه حمایت از حقوق زنان و برتری خاصی بر دیگر کاندیدها ندارند، این مرزبندی حداقل مورد قبول بسیاری از این دسته فعالین نخواهد بود. اتفاقا سرکوبی حقوق زنان در دوره کاندیدهای اصلاح طلب مورد اشاره شما بسیار شدیدتر از وضعیت چهار سال گذشته بوده. و این خود دلیل کافی برای یک فعال حقوق زنان است که فرق زیادی بین کاندیداهای موجود، حداقل از لحاظ احترام به حقوق زنان، قائل نشود.

2. آن‌ها مطالبات خود را خطاب به هر چهار نامزد طرح کرده‌اند و این بدین معنی است که 1) حتی احمدی‌نژاد نیز می‌تواند این مطالبات را برآورد، 2) آنها فی‌نفسه مخالفتی با انتخاب دوباره او ندارند.

بله، دقیقا این هدفی است که جنبش زنان باید پیگیر آن باشد. همانطور که گفتید اگر احمدی نژاد با همه سرکوبی و خرابی در اقتصاد و مسائل دیگر، منحصرا پیگیر بهبود وضعیت حقوق زنان باشد، این وظیفه جنبش زنان است که از وی حمایت و پشتیبانی به عمل آورد.

3. موضعِ به‌اصطلاح فراجناحیِ آن‌ها، عملاً به عکس خود بدل می‌شود و به معنای بی‌اعتنایی به تلاش کنونی برای نه گفتن به وضعیت موجود است. همین است که هویت آن‌ها را تا حد هویتی صنفی و غیرسیاسی و غیرمؤثر تنزل می‌دهد.

تاریخ مبارزات در ایران همواره موید این نکته بوده که فعالیتهای صنفی همواره موفقتر، اثرگذارتر و ماندگارتر از فعالیتهای سیاسی بوده. بنابراین نمیتوان این حرکات را در مرحله ای پائینتر از فعالیتهای سیاسی به حساب آورد. هرچند که هر حرکتی در کشور ما به نوعی سیاسی محسوب میشود ولی آیا به فرض مخالفت جدی و فعال کانون نویسندگان در مورد سانسور کتابها کافی نیست و لزوما نیاز به صدور اطلاعیه در محکومیت اعدام یک زندانی سیاسی میباشد؟ (هرچند که عملا این اتفاق نمیفتد و فعالیتهای سیاسی به فعالیتهای کم هزینه و کم خطر مجاز محدود میشود)

4. بنابراین اتحاد آن‌ها هنوز خصلتی هویتی و جزئی‌گرا دارد. به بیان دیگر، آنها با برآورده‌شدنِ مطالباتِ هویتی خود، به‌اصطلاح راضی می‌شوند و دیگر علاقه‌ای به جنبشِ سیاسیِ کلی (دانشجویان، کارگران و…) ندارند.

وظیفه یک جنبش همانطور که گفته شد، پیگیری اهداف مشخص شده تا حصول آنها میباشد. مسلما جنبش زنان باید پیگیر وضعیت زنان باشد و نمیتواند و نباید در مورد فعالیتهای دیگر جنبشها موضع مثبت یا منفی اتخاذ نماید. این وظیفه اعضا است که علایق سیاسی یا اجتماعی خود را در احزاب سیاسی و اجتماعی (که احتمالا به طور همزمان در آنها نیز عضو هستند) پیگیری نمایند.